سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 98 تیر 23 , ساعت 2:43 عصر

 به میهمانی ات می آیم

هر روز

با بلیت شب

سلامم : زمستان

جانم : پاییز

پیغامم : تشنگی ...

برمی گردم

با قطار، قطار؛ سپیده

کوپه ، کوپه ؛ آفتاب

فرسنگ ، فرسنگ ؛ روشنی ...

آه ای امام عشق

دعوتم کن

دوباره

به یک لقمه ماه

به یک تکه بهار

در ایستگاه خورشید



لیست کل یادداشت های این وبلاگ